بسم الله الرحمن الرحیم وقت را غنیمت دان آن‌قدَر که بتوانی حاصل از حیات ای جان یک دم است اگر دانی مرحوم آقای روزبه انحدار علمی داشت، مثل آبشار که ریزش دارد. وقتی عده‌ای از معلمان در دفتر باهم حرف می‌زدند، ایشان غرق در مطالعه بود. دیدن این مرد کافی بود که مسیر زندگی‌ انسان عوض شود. واقعاً او در دنیا چه کرد؟ خداوند شما را خیلی دوست داشته که ایشان را زیارت کرده‌اید. شما را با صدمیلیارد نمی‌شود خرید. شما باید روزبه بشوید. مولا علی(ع) می‌فرماید: «طوبیٰ لِمَن کانَ قَولُهُ سَدادًا وَقُواهُ شِدادًا»؛ (خوشا به‌حال کسی که گفتارش محکم و نیروی بدنی‌اش قوی باشد)، نه خوش به‌حال کسی که خانه یا ماشین دارد. کلمۀ «سد» یعنی چیز خیلی محکم. اگر یک سوراخ کوچک در سد ایجاد شود، شهر را آب می‌برد. پس گفتار شما باید سندیت داشته باشد. مزاج قوی هم از خوردن کباب و تخم‌مرغ به وجود نمی‌آید. مگر آقای روزبه کباب می‌خورد؟ یکی از دوستان گفت: «آقای روزبه در اتاق فراش‌ها روی گلیم نشسته بود و ناهار می‌خورد: یک لقمه نان با یک پر لیمو. گفتم: ’آقا، چرا نمی‌روید در سالن ناهارخوری مدرسه ناهار بخورید؟‘ فرمود: ’یا باید فکر سر بود یا فکر شکم.‘» بااین‌حال قدرت کار ایشان زیاد بود. در دانشگاه روی زمین می‌خوابید و شب تا صبح مراقب آونگ بود که آزمایشی را به تأیید برساند. سر کلاس دانشگاه مسخره‌اش کردند، ولی وقتی استاد سؤالی کرد، همه ماندند و ایشان جواب داد. از آن روز به‌بعد، استاد می‌گفت: «من باید پشت‌سر شما بروم.» این برای اسلام آبرو نیست ؟ لا اله الا الله. بنده این وصیت را نوشته بودم که بعد از مرگ برایتان بخوانند، ولی گفتم بعد از مرگ حواستان پرت است و بهتر است همین امروز بخوانید. بسم الله الرحمن الرحیم بعد از حمد خدا و صلوات بر اولیای معصوم او، آقایان مدیران توجه دارند که برای موفقیت در ادای وظیفۀ خطیر و مسئولیت مهمی که به‌ عهده گرفته‌اند، قبل از هرچیز به همدلی، هم‌فکری و هماهنگی نیازمند هستند. هریک از آقایان باید خود را در توفیق یا خدای نکرده در شکست همۀ مدارس علوی، نیکان و احسان سهیم ببینند و از استبداد رأی و تک‌روی بپرهیزند. راه رسیدن به این مقصود حضور منظم و مؤثر در شورای مدیران است. آقایان اگر بخواهند مدارسی که به‌وسیلۀ مرحوم آقای روزبه بنیان‌گذاری شده به همان نحو اداره شود، باید مدیران و معلمانی تهیه و تربیت کنند که مانند آن بزرگوار، دارای جاذبیت علمی، زهد حقیقی و انضباط شخصی باشند. باید همکارانی را که انتخاب می‌کنند علاوه‌بر ملکات اخلاقی یادشده، در یک رشتۀ علمی دارای تخصص و مهارت کافی باشند. آقایان، اگر کسی را پیدا کردید که باتقوا، پاک و ازجهت علمی قوی بود، هرطور شده او را جذب کنید، ولو اینکه لباس‌هایتان را بفروشید. طوری نمی‌شود. آقایان مدیران با مطالعۀ شرح‌حال مرحوم آقای روزبه به‌قلم آقای حسن تاجری، باید بکوشند کمالات و فضایل روحی ایشان، خصوصاً زهد و تقوای آن بزرگوار را در خودشان ایجاد کنند. البته در سنین بزرگ‌سالی تغییر ملکات اخلاقی چندان آسان نیست، ولی پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَن طلَبَ شَیئًا وَجَدَّ وَجَدَ.» اگر مرحوم روزبه درعین جاذبیت علمی، این زهد حقیقی و غنای قلبی را نداشت، این‌همه مدارس خوب دراثر زحمات ایشان به وجود نمی‌آمد. ما چون شیعه هستیم، باید فرمایش حضرت امام صادق(ع) دربارۀ زهد واقعی را در خودمان به وجود آوریم که فرمودند: «زهد کلید زندگانی جاوید و نجات از دوزخ است و آن رها‌کردن هرچیزی است که تو را از یاد خدا غافل کند، بدون اینکه برای ازدست‌دادن آن تأسف خوری یا به‌واسطۀ رها‌کردن آن به خود ببالی.» «لَیسَ الزّاهِدُ مَن لا یَملِكُ شَیئًا بَلِ الزّاهِدُ مَن لا یَملِکُهُ شيءٌ»؛ یعنی زاهد کسی است که چیزی مالک او نشود: نه زن، نه بچه، نه مقام. اگر ماشینِ کسی را ببرند و او قلبش بگیرد و سکته کند، کار خراب است.‌ بچۀ انسان قیمتی‌‌تر است از پول. در زمان خود ما افرادی بودند که در مقابل مرگ پسر نلرزیدند. شخصی پسری داشت عالی به‌اسم رضا که فوت کرد. بعد از شش ماه به او گفتند: «آقا رضای شما...»، گفت: «ما آقا رضا نداشتیم.» از اول تا آخر نهج‌البلاغه فقط تکیه بر زهد است. به همین خاطر است که اصرار دارم آن را مطالعه کنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: «أنزِلِ الدُّنیا بِمَنزِلَةِ المَیتَةِ خُذ مِنها ما یَکفیكَ»؛ (دنیا را چون مرداری فرض کن و از آن تنها آن‌چیزی را برگیر که تو را کفایت می‌کند). اگر شما غذا نخورده باشید، شرع مقدس اسلام به شما اجازه می‌دهد که مرغ مرده را بپزید و بخورید، اما نه بیشتر از رمق و سد جوع. مرحوم آقای روزبه این‌طور بود که این آثار را داشت. خودمان را گول نزنیم. اگر روزبه این‌طور نبود، این نتایج حاصل می‌شد؟ یکی از شاگردان ایشان بیست سال است در مدرسه خدمت می‌کند. آن‌وقت‌ها در بازار ماهی سیصد تومان به او می‌دادند، ولی مدرسه هشتاد تومان می‌داد. بااین‌حال ایستاد و هنوز هم دارد خدمت می‌کند. باری به‌نظر این‌جانب، مدارس علوی، نیکان و احسان باید درحال‌حاضر با مشورت مدیران در شورای چهارشنبه‌ها اداره شود. امید است با یاری حضرت صاحب‌الامر و الگو قراردادن زندگانی مرحوم روزبه، آقایان بتوانند این بار گران‌قدر تربیت افراد متدین دانشمند را به منزل برسانند و خداوندِ عالَم شما را کمک خواهد کرد. ۲۱دی۱۳۸۰ دو سال پیش چون آثار مرگ ظاهر شده بود، بنده این را نوشتم که بعد از مرگ من بخوانند. حالا گفتم چرا بعد از مرگ بخوانند؟ همین حالا بخوانند. مبادا خیال کنید تک‌تک می‌توانید این مدارس را اداره کنید. اگر باهم نباشید، در عرض یک ماه همه نابود می‌شوید. این واقعیتی است. «فَرِّق تَسُد»؛ (تفرقه بینداز و آقایی کن) سیاست انگلیسی‌هاست. اگر کسی غیر از شماها بخواهد مدارس شما را اداره کند، کار را خراب می‌کند. الحمد لله بعد از پنجاه سال که از عمر مدرسه گذشته، اثر وجودی مرحوم آقای روزبه این است که عده‌ای این‌طور همدل تربیت شده‌اند که به داد هم می‌رسند و غرور و تکبر ندارند. حواستان را جمع کنید. مرگ همۀ ما در ازل معین است. آقای منایی اهل قزوین بود و در آنجا منبر می‌رفت. سی سال پیش گفت: در قزوین جوانی هست بیست‌ودو ساله که سواد هم ندارد و از مرگ افراد خبر می‌دهد. می‌گوید: «فلانی یک ماه دیگر می‌میرد، فلانی دو روز دیگر، فلانی یک ساعت دیگر.» از او پرسیدند: «از کجا می‌فهمی؟» گفت: «از سر انسان‌ها ریسمانی به آسمان وصل است که ریسمانِ رزق است. هرقدر به مرگ نزدیک می‌شوند، این ریسمان باریک‌تر می‌شود. از باریک‌شدن آن می‌فهمم که وقت مرگش کی است.» الله اکبر. خب، اگر این حال برای کسی ایجاد شود و باور کند که مرگ او در ازل معین است، قدرت به دست می‌آورد. مگر می‌شود از مرگ فرار کرد؟ ما آدم ندیده‌ایم. بنده که آقا سیداسدالله را دیدم این مطلب را می‌فهمم. مرحوم حاج‌دایی بنده ‌گفت: آقا سیداسدالله در بازار به من رسید و گفت: «آقامیرزا ابوالقاسم، مسافرتی در پیش است، خداحافظ.» گفتم: «کجا؟» گفت: «بعد معلوم می‌شود.» ظرف سه روز از تمام رفقا خداحافظی کرد. شب جمعه با رفقا بود و حالی داشتند. بین‌الطلوعین فرمود: «نماز صبح را اینجا باهم می‌خوانیم، نماز ظهر و عصر را شما در ابن‌بابویه.» آن زمان مرده‌ها را می‌بردند آنجا. نفهمیدند ایشان چه می‌گوید. نماز صبح را که خواند، رفت در اتاق دیگر و به زنش گفت: «من می‌خواهم بمیرم.» بعد هم رو به قبله خوابید و از دنیا رفت. متأسفانه جای این حرف‌ها در منبرها خالی است. یکی از رفقا گفت: «پنج تا منبری باحقیقت در تمام تهران نیست، اما پانزده‌هزار مداح هست که بعضی‌شان به ائمه(ع) دروغ هم می‌بندند.» شما در این روزگارید. ببینید شاگردها را چطور باید تربیت کنید. لا اله الا الله. بار شما خیلی سنگین است. نمی‌شود میدان را خالی کرد. خیلی خوشحال شدم که الحمد لله پیش از مرگ، این‌ها را خواندیم. این دستخط باشد که وقتی افراد آن را می‌بینند، طلب مغفرتی برای ما بکنند. وصلی الله علی محمد وآله

«در زیر آسمان هیچ کاری به عظمت انسان‌سازی نیست»

علامه کرباسچیان
شبکه های اجتماعی
رایانامه و تلفن موسسه

info@allamehkarbaschian.ir - ۰۲۱۲۲۶۴۳۹۲۸

All content by Allameh is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. Based on a work at Allameh Institute