نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد.
نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد. نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد. نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد.
,,
برخورد با این روایت سرنوشت مرا عوض کرد
به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد. نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی
به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی اما در میان استادان، آنکه بیش از همه بر دغدغهمندی و شکلگیری شخصیت آقا علیاصغر اثر گذاشت سیدی بود از اهالی معنا، روحانی دردمندی که علیرغم استعدادش در تحصیل و شاگردیاش نزد مرحوم حائری یزدی، درس را وانهاده و دست جوانان کوچه و خیابان را گرفته بود: مرحوم، آقا سیدرضا دربندی. همراهی آقا علیاصغر با سیدِ دربندی تا سالها ادامه داشت و طلبۀ جوان خود بهچشم میدید که سید چگونه از نوجوانان و جوانان دستگیری میکند و تا چه اندازه بیتکلف همنشینشان میشود. شاید همین همراهی و همنشینی باعث شد آقا علیاصغر که منبرهایش بهقول معروف، حسابی «گرفته بود» و «گل کرده بود»، به فکر راه دیگری برای تعلیم و تربیت بیفتد و اندکاندک از منبر فاصله بگیرد. نُهدهساله بود که میرفت سر کوچهشان در محلۀ بازار آهنگرها، و اتاقکی را که آنجا برای نماز ساخته بودند، جارو میزد و نظافت میکرد. بعد هم همانجا میایستاد به نماز. اما اینطور نبود که تنها به فکر خود باشد؛ غم همسنوسالانش را نیز میخورد و دلنگرانشان بود. میگفت: «در همان کودکی، روحيهاى در من به وجود آمد كه بايد با بچهها قاتى شوم و آنها را به راه بياورم. لذا آنها را از كوچه جمع مىكردم و مىبردم منزل و نماز يادشان مىدادم... جايزه هم به آنها مىدادم.» سال ۱۳۰۸؛ آغاز تحصیلات علوم دینی و بهرهمندی از اساتید بزرگ پدر و مادرش کمکم مشتاق شدند که فرزندشان در سِلک اهلعلم درآید و منبری شود. برای همین هم بود که آقا علیاصغر در پانزدهسالگی به مدرسۀ مروی رفت و تحصیل علوم دینی را در آنجا آغاز کرد. سالهای نخست طلبگی به خواندن دروس مقدمات و سطح نزد برخی از اساتید مطرح آن زمان گذشت و طلبۀ جوان در این مدت، از محضر بزرگانی چون شیخ آقابزرگ ساوجی در فقه و علامه شعرانی در فلسفه و طب بهرهها برد. سال ۱۳۱۵؛ آشنایی با مرحوم سیدرضا دربندی
یاران