خلاصه سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین فاطمی نیا در مراسم سالگرد استاد علامه كرباسچیان
بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون.
مقدمهای خدمت شما عرض كنم. حاج خلیفه در اول كتاب كشف الظنون مطلب خیلی مهمی دارد. میگوید علما بر دو قسماند: یك قسم منبعاند یعنی از خود مایه دارند و میتوانند تحول ایجاد كنند و یك قسم از آنها استفاده میكنند و مصرف كنندهاند. ائمهی اطهار (علیهالسلام) فرمودهاند: فقط راوی نباشید، راعی هم باشید یعنی سخنان ما را متوجه بشوید. مولا در نهج البلاغه میفرماید: راویان حدیث زیادند ولی راعیان حدیث كماند. میگویند یاران امام زمان (عج) 313 نفر هستند. مقصود 313 نفر منشأ اثر است، نه 313 نفر مقدس. به قول حاج خلیفه 313 نفر منبع مانند مالك اشتر. شخصی میگوید: خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسیدم. عرض كردم: آقا چرا نشستهاید و با این همه ارادتمند كه دارید قیام نمیكنید؟ خیلیها به شما معتقدند. حضرت آماده شدند و با هم از شهر بیرون رفتیم. دیدیم شخصی بز میچراند. حضرت فرمود: اگر من به تعداد این بزها یار داشتم، درخانه نمینشستم. آن شخص میگوید: من شمردم، دیدم هفده عدد بز است. یعنی در بین شاگردان امام صادق (علیهالسلام) كه شیخ مفید میگوید ممتازین آنها 4000 نفر بودند، آیا 17 نفر نبود؟ صحبت نفر نیست، صحبت منشأ اثر است.
اشخاصی هستند كه علو همت دارند. علو همت در ابعاد مختلفی میتواند مطرح شود: در عبادت، در برخورد با مردم، در تعلیم و تربیت. عبادت اگر با علو همت نباشد، خلاصه میشود در انس به عبادت. چون انس سه قسم است: انس به خلوت، انس به عبادت، انس به الله. این مطلب بلند است. یك عده انس به عبادت دارند، هر روز زیارت عاشورا میخوانند، هر سال عمره مشرف میشوند كه اگر آن عبادت و خلوت مأنوسشان به هم بخورد، آن حال را از دست میدهند. اما صاحبان انس به الله همیشه حالشان به جاست. یك نفر هست هر سال عمره میرود. عمره رفتن بد نیست اما ببینیم آیا این شخص انس به عبادت دارد یا انس به الله؟ اگر به او بگویی این دفعه چمدانت را بگذار زمین و پول عمرهات را بده به مریضی كه كسی را ندارد یا دختر آبرومندی كه میخواهد شوهر كند، اگر به راحتی داد، معلوم میشود این شخص انس به الله دارد وگرنه انس به عبادت دارد نه انس به الله. در انس به عبادت، انتخاب كننده انسان است و در انس به الله انتخاب كننده خداست. دین، دین بندگی است. صاحب همت بلند در عبادت، انس به الله پیدا میكند.
در كتاب مقفی آمده است: كفی للشیطان نصیبا فیك ان ینقلك من طاعة الی طاعة اگر صاحب انس به الله نشوی و همتت در عبادت كوتاه باشد، یك خطر تو را تهدید میكند كه شیطان تو را از یك طاعت به طاعت دیگر میكشاند و خودت هم متوجه نمیشوی. میخواهی صله رحم كنی، شیطان می گوید: نه حالا بنشین این دعا را بخوان، بعدا میروی. نمی گوید: برو دزدی كن و شراب بخور. شیطان بلد است چه كار كند. اگر همت انسان در عبادت عالی باشد، خدا به او بینش میدهد. ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا.
بخش دوم همت عالی در ساختن مردم، اگر انسان همت عالی در این امر نداشته باشد، موفق نمیشود. مرحوم حاج سید مهدی قوام (رحمةاللهعلیه) در زمان طاغوت ده شب منبر رفته بود. شب آخر هنگام بازگشت به خانه زن بدكارهای را فراخواند و به او گفت: این پول ده شب روضهی امام حسین (علیهالسلام) است كه به من دادهاند، تو را به جدهام زهرا تا این پول تمام نشده، این كار را نكن. در نتیجهی این عمل، آن زن توبه كرد و زن صالحهای شد و ازدواج كرد.
در زمان امام محمد باقر (علیهالسلام) شخصی بود به نام كثیر عزه كه غزل های عاشقانه میسرود ولی در مقابل اگر كسی میخواست به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جسارتی كند، او با اشعار خود به دفاع از اهل بیت (علیهمالسلام) میپرداخت، در زمان بنی مروان و بنی امیه كه افراد را به این جرم میكشتند. وقتی این شخص از دنیا رفت، حضرت باقر (علیهالسلام) بر جنازهی او حاضر شد تا به این وسیله از او قدردانی كند. آیا ما مقدسها از این كارها میكنیم؟
متنبی میگوید:
و اذا كانت النفوس كبارا تعبت فی مرادها الاجسام
وقتی شخصیتها بزرگ بودند، جسمها به زحمت میافتند ولی شخصیت كه كوچك بود، جسم راحت است.
بخش سوم علو همت در تعلیم و تربیت، در این جا میرسیم به شخصیت بزرگی كه جزء شخصیت های مؤثر و منبع است. بنده از سال 1345 ارادتم به آقای علامه شروع شد. وقتی كه در مدرسهی علوی جلسه برای اولیاء منعقد میشد وقتی میشنیدم كه سخنران آقای علامه است، با خود میگفتم ای كاش صحبت ایشان تا صبح ادامه پیدا كند. چهل سال پیش یك نفر از علما به من گفت: آقای علامه كه منبرمی رفت مردم روی درختان، لب حوض و هر جا كه جا بود می نشستند. ایشان نفس عجیبی داشت!
ایشان در تهران شاگردی بزرگانی را كرده بود از جمله آیت الله شیخ آقا بزرگ ساوجی و مرحوم سید رضا دربندی و در قم یازده سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی فیض برده بود.
جناب آقای علامه رضوان الله علیه با این همه فضایل و كمالات، در ساختن افراد چه علو همتی داشت و چقدرانسان تربیت كرد. ما چه شخصیت هایی داریم كه نفس آقای علامه به آن ها خورده است.
ایشان كراماتی داشت ولی نمیگذاشت كسی او را بشناسد و گاهی با یك مزاح و شوخی مطلب را عوض میكرد تا به عنوان یك عارف شناخته نشود. آقا این ها چه بودند و كجا رفتند؟
یك بار ایشان دبیر مناسبی را پیدا كرده بود و به او گفته بود: من هر روز می آیم توالت خانهی شما را میشویم، در عوض شما بیایید مدرسهی علوی درس بدهید. این قدر ایشان همت داشت و بزرگوار بود!
وقتی یك نفر به دیدن ایشان میرفت، كتاب و جزوهای میآورد و برای او مطلبی میگفت تا آن چند دقیقه هدر نرود. مرحوم ملا مهدی نراقی میفرماید: شیطان شصت سال عمر ما را گرفته است، میگوید: پنج دقیقه كه چیزی نیست، یك شب كه چیزی نیست، دو روز كه چیزی نیست. یك وقت میرویم جلوی آینه، میبینیم محاسنمان سفید شده است. آقای علامه این مجالها را به شیطان نمیداد. وقتی ایشان را میخواستند برای عمل به لندن ببرند، فرمودند: آقاجون این چند كتاب را با خود بیاور. بعد از عمل جراحی وقتی به هوش آمدند، گفتند: از فلان كتاب در فلان صفحه، این حدیث را بخوان.
نزدیك وفات فرمودند: یك سفر الهی عالی كه غصهای ندارد و اگر من بخواهم به یك سفر الهی شیرین بروم شما باید خوشحال هم باشید. آقایان! تا كسی جای خود را نبیند، این حرف را نمیتواند بزند. مرگ برای آقای علامه چیزی نبود. باز در روزهای آخر وقتی برای غذا بیدارشان كردند، فرمودند: بابا چرا مرا صدا كردید؟ من در عالم خوشی بودم، من حال خوشی داشتم. یا فرمودند: شما حرفهای مرا متوجه نمیشوید، این جا خانهی پیامبر است و برای من زیاد است. شما فكر نكنید كه ما بعد از این دیگر علامه خواهیم داشت. حدیثی میفرماید: وقتی عالمی از دنیا میرود شكافی در اسلام میافتد كه هرگز پر نمیشود. آری ما دیگر تا نفخ صور آقای علامه نخواهیم داشت. خداوند به روح مباركش درود بفرستد و بر علو درجاتش بیفزاید.
والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته
سخنرانی دكتر محمد دولتی در اولین سالگرد وفات مرحوم استاد علامه (مسجد قبا 30/4/83)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم
دنیا هیچ کس را فریب نمیدهد؛ ماییم که نمیخواهیم بیدار شویم و از دنیا درس بگیریم. تو را به خدا، آیا سزاوار است که براى بینایى چشم سر که چند روز دیگر خاک میشود، میلیاردها خرج کنیم و هزارها نفر عمر و جوانى و نیروى خود را صرف کنند که چشمى را معالجه کنند تا چند روزى بیشتر از مناظر دنیا استفاده کند، بعد هم براى همیشه چشم از دنیا ببندد؛ ولى براى بینایى دل که براى ابد باقى است کوچکترین قدمى برنداریم؟
قرآن کریم میفرماید: لَهُم قُلوبٌ لایَفقَهونَ بِها وَ لَهُم أعیُنٌ لایُبصِرونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لایَسمَعونَ بِها أُولئِکَ کَالأنعامِ بَل هُم أضَلّ کوردلانى که چشم دارند ولى نمیبینند، از چارپایان هم بدترند. عجبا! مسلمانى که قرآن را کتاب آسمانى خودش میداند، چگونه ممکن است حتّى کمترین توجّهى به این مطلب نکند و در راه بینایى دلش کمترین اقدامى ننماید؟! کسى که چشم دلش باز است و از لحظات عمرش بهره میبرد و واقعبین است و میداند که:
چون جوانى بگذرد، خود پیرى است بـعد پیـرى، مـرگ و ماتمگیرى است
و نیز میداند که بعد از مرگ الیالأبد زنده است، یقیناً چندین برابر نیرویى را که براى زندگى فانى صرف میکند، براى عمر جاودانهاش صرف خواهد کرد. برعکس، کسى که روزنهاى از عالم غیب به قلبش باز نشده است و از عالم بعد خبرى ندارد و عالم هستى را در همین زندگى چندروزهى دنیا محدود میبیند، امکان ندارد که کوچکترین قدمى در راه معنویّات بردارد و در نتیجه بالاترین هدفش رسیدن به خوشیها و لذایذ دنیا خواهد بود.
آرى، او کوردلى است که فقط با چشم سر، آب و علف و زرق و برق فریبندهى دنیا را میبیند. حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: وَ إنَّمَا الدُّنیا مُنتَهى بَصَرِ الأعمی لایُبصِرُ مِمّا وَرائَها شَیئاً (نهایت بینش یک کوردل، دنیاست؛ او وراى این عالم، چیزى نمیبیند.)
با توجّه به فرموده آن حضرت، قطعاً تصدیق میکنى که چشم بینا در زمان ما خیلى کم است؛ چون منتهاى دید ما دنیاست و همهى تلاش ما این است که وضع دنیاى ما بهتر شود و پیش مردم آبرومند باشیم و ابداً به فکر زندگى ابدى خود نیستیم تا پیش خدا روسفید باشیم.
امام علیهالسلام در ادامه میفرمایند: وَ البَصیرُ یَنفَذُها بَصَرُهُ وَ یَعلَمُ أنَّ الدّارَ وَرائَها (انسانِ بینا چشمش بعد از این عالم را هم میبیند و میداند که خانهى حقیقى او آنجاست) که خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناء (شما براى ماندن و بقا، خلق شدهاید؛ نه براى آنکه چند روزى در اینجا بمانید و سپس نابود شوید.) فَالبَصیرُ مِنها شاخِصٌ وَ الأعمى إلَیها شاخِص (بینا از آن رو بر میتابد و کور بدان رو میکند!) نشانهى بینا این است که از این دنیا کوچ میکند و دل به دنیا نمیبندد؛ در حالیکه انسان کوردل به دنیا توجّه دارد و همهى نیروى خودش را صرف آن مینماید؛ یعنى انسان روشنضمیر، آیندهنگر است و فکر و ذکرش را صرف عالمى میکند که فنا ندارد و جاودانه است؛ امّا همهى همّت کسى که عالمِ بعد را نمیبیند و چشم دلش کور است، آباد کردن دنیاست. وَ البَصیرُ مِنها مُتَزَوِّدٌ وَ الأعمى لَها مُتَزَوِّد (روشندل از دنیا براى آخرت توشه برمیدارد و کوردل براى این دنیا توشه فراهم میسازد!) چنین کوردلانى نمیدانند که ثروتى را که با خون دل به دست آورده و بر جاى گذاشتهاند، بعد از مرگ، وَرَثه به چنگ میآورند و چه بسا تا آخر عمر مشغول جنگ با هم باشند!
حالا چه باید کرد؟ قدرى به حال خودت فکر کن، ببین کورى یا بینا. به خودت التماس کن تا گرفتار وضع موجود نشوى و جزء باخبران عالم باشى و بینا و هشیار از این عالم حرکت کنى و بدان که چه بخواهیم و چه نخواهیم روزى خورشید طلوع خواهد کرد؛ در حالیکه ما از این دنیا رخت بربستهایم. مولا سلاماللَّهعلیه میفرماید: نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِه (هر نفسى که آدمى مىکشد، یک گام به سوى مرگ برمىدارد.) عزیزم، بیش از پیش مواظب خودت باش!
این چند جملهای كه خدمتتان تقدیم كردم بخشی از بیست و نهمین نامهی مرحوم علامه كرباسچیان بود كه مجموعهی آنها را در كتاب رسائل استاد قطعا دیدهاید. قرار شد چند دقیقهای مصدع بشوم. فكر کردم چه بگویم؟ آیا بیایم آقای علامه را مدح بكنم؟ كه او اصلا از مدح كردن خوشش نمیآمد. اگر كسی از ایشان تعریف میکرد، ایشان میگفت: جمع كنید آقا! جمع كنید. اگر چند دقیقه ای خدمت آن بزرگوار مینشستیم، مطلبی میگفت تا از مجلس استفاده بكنیم. چرا من این بخش از این نامه را انتخاب كردم. خدا رحمت كند شما را آقای علامه! هر كسی كه میخواست چیزی از آقای علامه بگوید یا خاطره ای را به یاد بیاورد یك فصل مشتركی كه تقریبا در همهی اینها بود. این بود كه هر وقت كه می رفتیم خدمت ایشان انگار از این دنیا بیرون میآمدیم. آن لحظاتی كه برای ما حرف میزد. آن مواقعی كه به خانه ایشان وارد میشدیم و تا آخرین لحظاتی كه میتوانست سخن بگوید چند تا نكته را كه همهی آنها را در قالب این چند جمله توانستم یادآور بشوم. این كه دنیا را رها كنید این كه آخرت هست این كه اگر دنیا خوب است و زندگی كردن در دنیا معنا دارد. چون آن بزرگوار این جور زندگی نمیكرد كه از دنیا بیزار باشد و بخواهد آرزوی مرگ بكند ولی در دنیا آخرتی زندگی می كرد و همه را دعوت میكرد به آخرتی زندگی كردن. عمل او هم دعوت میكرد مجلس او سخن او محصول كار او شاید در یك بعد بشود گفت كه به همهی ما اصرار میورزید كه این چشم را باز بكنید و این همان فرمایش قرآن است اول عرایضم خواندم. یا ایها امنوا... ای كسانی كه ایمان آوردید استجیبوا لله و للرسول جواب بدهید جواب مثبت بدهید بپذیرید خداوند را و رسول او را هنگامی كه شما را می خواند! اذا دعاكم لما یحییكم از این بخش این آیه همه میفهمیم كه همهی ما مردهایم. خداوند متعال كسی را فرستاد است كه ما را زنده كند ما را بخواند كه زنده شویم. وقتی قرآن میفرماید كه زندگان و مردگان با هم برابر نیستند. چی می خواهد بگوید؟ وقتی قرآن میخواهد این منطق را به ما آموزش بدهد كه ای مردم كسانی را شما دارید كه گمان میكنید آن ها مردهاند در حالی كه آن ها مرده نیستند. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اللهامواتا بل احیاء آن ها زندهاند و از آن طرف شمایی كه زندهاید و راه میروید گمان نكنید زندهاید پیامبر آمده است شما را زنده كند.
این قدر در منطق دنیا پرستی اهل دنیا پیش رفتهاند و این قدر پافشاری كردهاند به این منطق و آن چنان برای دنیا پرستی مكتب ساختند كه امروز اگر كسی بخواهد با مردهای سخن بگوید به او ایراد میگیرند كه این مرده است. من نمیخواهم در آن مقام سخن بگویم كه اگر كسی بخواهد خدمت یكی از ائمه علیهمالسلام مشرف بشود آن جا راز و نیاز بكند درد دلش را بگوید متوسل بشود عرض سلام بكند گویی كه قرآن نخوانده است كه قرآن از زبان حضرت عیسی علیهالسلام بلكه از زبان خداوند این تعبیر را مشتركا در دو جا از سورهی مریم به كار میبرد.
كه: وسلام علی یوم ولد ویوم یموت و یوم یبعث حیا باز هم ما داریم یك به دو میكنیم به اصطلاح كه آیا میتوان یا نمیتوان به هر تقدیر! من قرار بود چند دقیقه مصدع بشوم عذرخواهی میكنم آن خاطرات را زنده كنیم آن سخنان را بیاد بیاوریم همان طور كه در این نامه ایشان خیلی صمیمی و ساده فرمودند: یك كمی فكر كن ببین كوری یا بینا ببین هنوز جنبندگان روی زمین را زنده میبینی و كسانی كه در دل خاكند مرده میانگاری. ببین آیا ملاك برای زندگی همین حیاه دنیا است یا آخرتی هم هست.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم.
احادیث مكرری ائمه در تفسیر این آیه فرمودند. از جمله نقل است از مولایمان امام باقر علیه السلام كه فرمودند: در تفسیر اذا دعاكم لما یحییكم اذا دعاكم الی ولایه امیرالمومنین علیهالسلام هنگامی كه شما را میخوانند به ولایت امیرالمومنین علیهالسلام كه رمز حیات است. و بد نیست كه اینجا اشاره كنیم كه مرحوم علامه آن چه كه اصرار داشت ما در عمل به آن مقید باشیم قبول ولایت امیرالمومنین علیه السلام نه تنها در مقام گفتار بلكه عمل و احترامی كه آن بزرگوار برای امیرالمومنین علیه السلام و فرمایشات او از جمله نهج البلاغه و احترام او به ذراری حضرت صدیقهی زهرا سلام الله علیها داشت ان شاء الله این مجموعه برای ما در این دقایق زنده بشود و ان شاء الله این خطاب قرآن را به خود بگیریم كه افلا تبصرون؟! افلا تعقلون؟! نمی خواهید نگاه كنید؟! نمیخواهید عقل بكنید؟! خدایا! خداوندا! آن چه كه بر ما گذشت بر ما ببخش و از این به بعد بر ما توفیق عنایت بفرمایید كه همهی ما به آن چشمی كه به ما دادهاید و به آن بصیرتی كه از ما خواستهاید بتوانیم در این دنیا زندگی كنیم و آخرت را در این دنیا ببینیم و حقایق را به عنایت امام زمان علیهالسّلام بتوانیم آگاه بشویم.
و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.