شعر آقای علی توکلی

تاریخ ایجاد: ۱۴۰۱/۴/۱

تعداد بازدید:۰

شعر آقای علی توکلی


بسم الله الرحمن الرحیم

علامه رفت، رفت خبر ساده بود آه

در باز و خانه آب‌زده، حوض در بلور

بغضی غریب و تلخ گلو را گرفت راه

پا می‌نهی به خلوت آرامش و حضور

جوشید با شرار نفَس شعله‌های اشک

«رفتی مرا به خاک سپردی و آمدی»

خشکید در هوای سحر خوشۀ نگاه

یک آسمان سپیده نگنجد به کنج گور

عشق از میان کوچۀ ما پرکشید و رفت

افسوس خاک تیره نداند که کیستی

رنگین‌کمان مهر مکرر کشید و رفت

آیینه نه ستاره نه دریا نه، چیستی

تاریخِ تربیت که به تاریخ این دیار

اندیشناک پرسش خویشم هنوز هم

فصلی نوین گشود خط ازسر کشید و رفت

ما نیستیم ای همه جان یا تو نیستی

باور نمی‌کند دل تفتیده داغ را

نامت پدر به‌نام علی بود یا علی

بی‌باغبانِ پیر هیاهوی باغ را

بر لب همه کلام علی بود یا علی

دیگر نه، «یافت می‌نشود گشته‌ایم ما»

تنها نه زهد، خانه‌نشینی سال‌ها

خاموش کن مگیر سراغ چراغ را

گویی همان مرام علی بود یا علی

دیگر کجای آینه پیدا کنم تو را

ای خاک این امانت زهرای حیدر است

در پیش چشم خویش تماشا کنم تو را

تا آخرین نفس، نفسش نای حیدر است

ای مانده برقرار به دل‌های بی‌قرار

عهدی است بسته با دل معهود روزگار

«کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را»

او میهمان مهدی تنهای حیدر است

می‌آیدم به گوش ز کاشانه‌ات هنوز

می‌خوانی‌ام به خنده و می‌گویی‌ام به ناز

شور و نوای خندۀ مستانه‌ات هنوز

شعری به استعاره و ایهام و رمزوراز

بوی بهشت می‌رسد از خانه‌ات به جان

«هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق»

آنجا نشسته هیبت جانانه‌ات هنوز

من مانده‌ام غریم، تو برجا و سرفراز

۱۵مرداد۱۳۸۲




نظر

«در زیر آسمان هیچ کاری به عظمت انسان‌سازی نیست»

علامه کرباسچیان
شبکه های اجتماعی
رایانامه و تلفن موسسه

info@allamehkarbaschian.ir - ۰۲۱۲۲۶۴۳۹۲۸

All content by Allameh is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. Based on a work at Allameh Institute