روزی ازآنجاکه مرا غم گرفت
دل هوس دیدن آدم گرفت
یک نفَس از نفس بگشتم جدا
آه و فسوسم ره تارم گرفت
زیر همین گنبد نیلوفری
کیست دل از نفس فراهمگرفت؟
سر به تکلف ننمودی فرود
یا به تعلق سر خود خم گرفت؟
بود به همپایۀ هر قلهای
لیک خود از ذره بسی کم گرفت
محضر او بود به دور از فریب
پایۀ اخلاص چه محکم گرفت
اینهمه را خصلت علامه بود
شهرت او جملۀ عالم گرفت
زیست بهآزادی و آزاد رفت
تا بهسلامت ره خرم گرفت
چون که از این گنبد گردون گذشت
جامعۀ مدرسه ماتم گرفت
جامۀ غم بر تن یاران نشست
مرثیۀ ماتم او دم گرفت
مرداد ماه ۸۳