باسمه تعالی
مرد مردان مرد، علامه
یکه و تکنورد علامه
در ره تربیت به هر امکان
منحصر شد به فرد علامه
هم که علامه بود و عامل بود
آنچه را گفت کرد علامه
درد دین داشت یک قدم ننشست
هر زمان در نبرد علامه
راه دشوار تربیت پیمود
به جهان پشت کرد علامه
در نشیب و فراز یکسان بود
خود نشد گرم و سرد علامه
از همان دورۀ شکوفایی
تا که شد سالخورد علامه
بیصدا و خموش میجوشید
زیر این لاجورد علامه
بود او باغبان باغی خوش
تا بپرورد وَرد علامه
باغهای دگر به بار آورد
پرثمر زین شگرد علامه
زنده میکرد مکتب شیعه
با چنان شایورد علامه
با رحیلش به صد فسوس آورد
دل یاران به درد علامه
حالیا ای تمام فرزندان
ننگرد باغ زرد علامه
دست بر دست هم که دارد چشم
از همه فردفرد علامه
وای فرهنگ شد یتیم او رفت
مرد مردان مرد علامه