معرفی اجمالی
کتاب نوای عهد دلبندی با عنوان فرعی «وفات علامه؛ تولدی دوباره» در دو نوبت توسط انتشارات آفاق به چاپ رسیده است: نخست در سال ۱۳۸۴ و بار دیگر در سال ۱۳۸۶. در هر نوبت نیز شمارگان آن به پنجهزار نسخه میرسیده است.
کتاب بر محور ویژگیهای شخصیتی مرحوم علیاصغر کرباسچیان، معروف به علامه، مؤسس مدرسۀ علوی نگاشته شده و نویسنده بهعنوان فردی که تجربۀ مواجهۀ مستقیم با این شخصیت را داشته، روایتگر این ویژگیهاست. در ضمنِ بیان این ویژگیهای شخصیتی، نویسنده گاه به نقل خاطراتی مستقیم و غیرمستقیم از علامه کرباسچیان میپردازد.
نویسندۀ این کتاب دکتر محمدعلی فیاضبخش از دانشآموختگان مدرسۀ علوی و تحصیلکرده در رشتۀ روانشناسی است که مدتی نیز مدیریت مقطع متوسطۀ مدرسۀ علوی را عهدهدار بوده است.
این کتاب درواقع جلد دوم کتابی دیگر از همین نویسنده با محوریت شخصیت علامه با نام حدیث آرزومندی است. نویسنده با ایجاد تغییراتی در رویکرد کلی، به نگارش این کتاب پرداخته است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
قالب کلی کتاب
خاطرهنگاری یکی از گونههای رایج در قالبهای ادبی است که در بسیاری از موارد بهمنظور معرفی یک شخصیت و ابعاد مختلف حیات او به کار گرفته میشود. اگر بخواهیم تعریف دقیقی از گونۀ خاطرهنگاری در نظر بگیریم، کتاب نوای عهد دلبندی را نمیتوان بهصورت کامل ذیل این گونۀ ادبی قرار داد. بهبیان دیگر، خاطرات ذکرشده از شخصیت موردبحث در این کتاب، چه بهلحاظ کمیت و چه از منظر کیفیت، جایگاه محوری در متن کتاب ندارد. نویسنده در مقدمۀ کتاب توضیح میدهد که در نگارش این اثر سعی داشته بهجای تمایل به رویکردی احساسی، رویکردی توصیفی و تحلیلی اتخاذ کند. ازاینرو آنچه شاکلۀ اصلی این کتاب را تشکیل میدهد نه ذکر خاطرات مستقیم از علامه، بلکه بیان مواضع تحلیلی نویسنده از این شخصیت است. بهاینترتیب بیان خاطراتْ نقشی کمکی و مکمل در توصیف نویسنده از شخصیت علامه دارند.
چنانکه ذکر شد، ادعای نویسنده در ابتدای کتاب تقویت رویکرد توصیفی و تحلیلی از شخصیت علامه و اجتناب از رویکرد شاعرانه و احساسی به این شخصیت است. بااینهمه، در متن کتاب میتوان همچنان رگههایی از این رویکرد احساسی را مشاهده کرد. البته باید به این نکته توجه داشت که نویسنده بههیچعنوان خود را مبرا از این رویکرد توصیف نکرده، بلکه اذعان دارد که در این اثر نیز جریان احساس و عاطفه قابلرؤیت است و تنها کوشیده نسبتبه اثر قبلی (حدیث آرزومندی) رویکرد تحلیلیِ متن را تقویت کند.
یکی از ویژگیهای بارز و متمایزکنندۀ کتابْ سبک نگارشی و ادبیات خاص آن است. در همان آغاز مطالعه، هر خوانندهای بهطور قطع متوجه خواهد شد که با ادبیاتی متفاوت نسبتبه بسیاری از کتب این حیطۀ موضوعی مواجه است. این تفاوت را میتوان در بهکارگیری ادبیات پرطمطراق و فاخری دید که خواننده را به یاد متون کلاسیک ادبیات فارسی، همچون گلستان میاندازد. بهکارگیری واژههای کمکاربرد و خاص که اغلب متعلق به متون دورههای گذشته است، در نگارش این اثر کاملاً مشهود است. البته اوج این سبک نگارشی در پیشگفتار و بخش پایانی کتاب است و با ورود به محتوای اصلی از شدت آن کاسته میشود.
ساختار و بدنه
کتاب با پیشگفتار آغاز میشود که در آن، نویسنده به کلیت کتاب و انگیزههای نگارش آن پس از کتاب حدیث آرزومندی پرداخته است. پس از پیشگفتار، با عنوان «سخن آغاز» مواجه میشویم که در جایگاه مقدمۀ کتاب قرار دارد. کتاب همچنین به چهارده فصل اصلی تقسیم میشود. این چهارده فصل مبتنی بر چهارده ویژگی شخصیتی است که نگارنده ذیل هریک به توصیف شخصیت علامه میپردازد و در بعضی قسمتها نیز متناسب با موضوع موردبحث، خاطراتی را از علامه ذکر میکند. عناوین این چهارده فصل بهترتیب عبارتاند از یقین، بصیرت، اخلاص، همت و پشتکار، نوآوری و آیندهنگری، برنامهریزی و نظم، اعتدال در تفکر دینی، زهد و سادهزیستی، مردمداری، نشاط و جواندلی، تدبیر منزل، عشق و معرفت، تسلیم و رضا، و جامعیت و کمال. در انتهای کتاب و در جایگاه جمعبندی نیز فصلی با عنوان «آنچه خوبان همه دارند» نگاشته شده است.
هر فصل علاوهبر عنوان اصلی دارای زیرعنوان هایی است که ذیل موضوع کلی آن فصل تعریف شدهاند. بهصورت معمول تعداد زیرعنوانهای هر فصل دو یا سه مورد است. هرچند عناوین اصلی صورتی روشن و کاملاً مستقیم دارند، زیرعنوانهای تعریفشده عبارات و کلماتی هستند که جنبۀ ادبی و شاعرانه در آنها غالب است. بهعنوان مثال، ذیل فصل پنجم با عنوان اصلی «نوآوری و آیندهنگری» دو زیرعنوان آمده که عبارتاند از «فرزند زمانه» و «گوهرشناسی». یا در فصل دوازدهم با زیرعنوان «سایهنشین اسوۀ حسنه» مواجه میشویم. البته تمام زیرعنوانها از این قاعده پیروی نمیکنند و بخشی از آنها نیز همچون عناوین اصلی دارای ظاهر و معنای صریح و مستقیم هستند.
با ورود به هر فصل، آنچه قابلملاحظه است بیان نظرات و تحلیلهای نویسنده از شخصیت علامه است. در قسمتهایی خاطراتی را مشاهده میکنیم که ازلحاظ کمیت در مقایسه با متن اصلی کتاب از حجم بسیار کمتری برخوردار است. بهعنوان مثال، در فصل اول کتاب که دارای سه زیرعنوان و شامل نُه صفحه است، حجم خاطرات نقلشده از علامه از حدود سه یا چهار بند فراتر نمیرود. البته جملاتی از منابع دینی یا اشعار و متون ادبی نیز بهنقل از علامه در لابهلای متن دیده میشود. زبان نگارش خاطرات نیز با زبان ادبی کتاب همسان شده و کمابیش از همان اسلوب مشابه با متون کلاسیک تبعیت میکند.
موضوع تأسیس مدرسۀ علوی توسط علامه و حوادث و حواشی مرتبط با آن بهنحوی در روایت فصول مختلف کتاب نقشی محوری دارند. بسیاری از ویژگیهای شخصیتی و خاطرات مرتبط با علامه مربوط به وقایعی میشود که به فرایند تأسیس یا ادارۀ مدرسه مرتبط است.
یکی از ویژگیهای محتوایی کتاب تمرکز بر واژگان اختصاصی مورداستفادۀ علامه است. مفاهیمی چون بقای روح، تصاعد، انسانسازی و... مواردی هستند که در نظام فکری علامه برجسته بوده و توسط او در موقعیتهای مختلف به کار میرفته است. کتاب به شرح این مفاهیم و مقصود علامه از آنها نیز پرداخته و بهاینترتیب مخاطب را با ادبیات مفهومی علامه آشنا کرده است.
بخش پایانی کتاب به مرور اجمالی چهارده فصل پیشین اختصاص دارد و بر نقش برجسته و منحصربهفرد علامه در عرصۀ تعلیموتربیت دینی تأکید میکند. ادبیات این فصل همچون پیشگفتار کتاب مملو از کلمات مطنطن و آرایههای ادبی است و جنبههای احساسی نگارنده در مواجهه با شخصیت علامه در این بخش کاملاً مشهود است.
نقد و جمعبندی
قالب و فرم
مواجهه با ادبیات فاخر و کلاسیکِ کتاب برای خوانندگی که با متون ادبی شهیر فارسی آشنا هستند قطعاً جالبتوجه و حتی لذتبخش خواهد بود، اما گمان میرود کاربرد چنین زبانی برای جمع قابلتوجهی از مخاطبان عمومی این اثر خوشایند نبوده و ایشان را دچار سردرگمی و ناتوانی در فهم محتوای کتاب کند. این در حالی است که ادبیات شخص علامه بهعنوان شخصیتِ محوری این اثر ادبیاتی ساده و بیتکلف و قابلفهم برای همگان بوده و این موضوعی است که در متن همین کتاب نیز به آن اشاره شده است.
تغییر ادبیات بیان خاطرات در متن کتاب نیز هرچند به یکدستی این متن کمک کرده، حالتی تصنعی به این بخشها داده است.
محتوا
نگارنده در موضع یک مرید و شاگرد به بیان ویژگیهای شخصیتی علامه پرداخته است که بهخودیخود نمیتوان بر آن خرده گرفت. اما با درنظرداشتن این موضوع، نباید انتظار اثری توصیفی و تحلیلی با نگاهی بیطرفانه و علمی از این کتاب داشت. بهبیاندیگر خوانندگانی که بهدنبال تحلیل علمی شخصیت علامه از منظرهای گوناگون هستند خواستۀ خود را در این کتاب نخواهند یافت. مجدداً باید بر این نکته تأکید کرد که این موضوع بهخودیخود ضعف این کتاب محسوب نمیشود. ازاینگذشته، کتاب سرشار از نکاتی ناب درخصوص شخصیت علامه است و از این منظر میتواند منبع مفیدی برای گردآوری داده به حساب بیاید.
استفادۀ قابلتوجه از نقلقولهای قرآنی، روایی و ادبیِ علامه یکی از ویژگیهای مثبت این کتاب است که مخاطب را تا حد خوبی با گفتمان معرفتی علامه آشنا میکند. چنانچه پیشازاین نیز اشاره شد، پرداختن به مفاهیم ابداعی و اختصاصی علامه و شرح و بسط آنها نیز به بهبود این شناخت کمک میکند. چنانکه نویسنده در پیشگفتار نیز اشاره میکند، ممکن است با خواندن کتاب، برداشتهای متضادی از ویژگیهای شخصیتی علامه در گروههای مختلف مخاطبان شکل بگیرد. یکی از برداشتهای محتمل برای گروهی از مخاطبان که فاقد شناخت پیشینی از شخصیت علامهاند بزرگنمایی یا تقدیس نابجای علامه است. هرچند نویسنده در قسمتهایی از متن بهصورت صریح، نگاه عصمتمحور به علامه را نکوهش میکند و میکوشد تحلیلهای خود را برخلاف آن بیان کند، درنهایت تصویری معصومگونه از علامه به دست میدهد.