به نام خدا
ایران معاصر را میتوان بهنوعی دستاورد مدارس نوین و معلمان آنها دانست، معلمان بیشماری که طی بیش از صد سال گذشته با رویکردهای متنوع فکری و روشی در جایجای کشور به عرصۀ تعلیموتربیت درآمده و سختیهای فراوانی را متحمل شدهاند تا سهمی در ساختن ایرانی متمدن با مردمانی سوادمند و هوشیار داشته باشند. اما دریغ که اغلب آنان ناشناخته ماندهاند. نتیجه اینکه امروزه ما بخش مهمی از تاریخ تعلیموتربیت ایران معاصر را که میتوانست از خلال زندگینامۀ بسیاری از این معلمان باقی بماند، از دست دادهایم.
معلمان بزرگ ما اثری است از جعفر ربانی که تعدادی از آموزگاران نامی و پرکار کشور عزیزمان را به خوانندگان معرفی میکند. نگارندۀ کتاب، در سالهایی که سردبیری مجلۀ رشد معلم را بر عهده داشت، در خلال کار خود از این اقبال برخوردار شد که پارهای از این معلمان را بهطور جامعتری بشناسد و بهاینترتیب زمینهای برای نگارش این کتاب فراهم آورَد. او از میان این معلمان پرشمار، به معرفی چهل تن از آنها پرداخته است. ربانی در این اثر، شرحی از آداب علمی، پژوهشی، اخلاقی و تربیتی این معلمان ارائه میکند و بهاینشکل، از زندگی این افراد که زمانی بهطور مستقیم راهنمای انسانهای زیادی بودهاند، گزارشی به دست میدهد که میتواند چراغ راه خوانندگان باشد.
معلمان حاضر در این مجموعه همگی ریشه در سازمان رسمی آموزشوپرورش در ایران داشتهاند، یعنی کار خود را از مدرسه آغاز کردهاند، معلم شدهاند و تا پایان در مقام تعلیم به این کار ادامه دادهاند، هرچند پارهای از آنان را امروزه بهعنوان مؤلفی بزرگ، مترجمی برجسته، استادی نامور و شخصیتی اثرگذار، فراتر از یک معلمِ صِرف میشناسیم. البته در این میان دو استثنا وجود دارد: یکی مؤسس جامعۀ تعلیمات اسلامی، حاج شیخ عباسعلی اسلامی، و دیگری بنیانگذار مؤسسۀ علوی، علامه علیاصغر کرباسچیان. این دو روحانی در استخدام رسمی سازمان آموزشوپرورش نبودند و ازقضا، اثرگذاریشان چشمگیر بود.
سازمان تعلیموتربیتِ اثرگذار و روشهای آموزشیِ چندبعدی و اثربخش چیزی نیست که بتوان یکشبه به آن دست یافت. این راهْ پیشگامانی خودساخته و پرتدبیر میخواست که نهتنها شناختی از جهان پرتغییر جدید داشته باشند، بلکه راههای رسیدن به هدف در آن را نیز بدانند و نشان دهند. این راه از «تأسیس مدرسه» میگذشت. دراینمیان، پس از راهبران و مؤسسان مدارس، مدیران و معلمان نقشی اساسی ایفا میکردند. معلمان همراه و آگاه راهنمای شاگردان خویش شدند و با دغدغهمندی به تعلیموتربیت پرداختند.
هدف از نگارش این کتاب پردهبرداری از زحمات و خدمات کمتر شناختهشدۀ این مؤسسان و معلمان است، معلمانی که نخواستند نامی از ایشان به میان باشد، اما معرفتیافتن به سلوک آنان میتواند بخش مهمی از میراث تعلیموتربیت ایران معاصر ما باشد.
در ادامه به بخشهایی از این کتاب اشاره میکنیم که به معرفی علامه کرباسچیان، مؤسس مدرسۀ علوی، و استاد رضا روزبه، مدیر این مدرسه اختصاص دارد.
علیاصغر کرباسچیان (علامه)، در تهران متولد شد. در کودکی آموزشهای مقدماتی را فراگرفت. ایشان پس از گذراندن پارهای از دروس حوزه و با نشاندادن هوش و لیاقت، مورد توجه استادان و مراجع تقلید قم قرار گرفت. از کودکی روحیۀ تعلیمدادن به دیگران در او نمایان بود. ویژگی برجستۀ دیگر او در نوجوانی توجه وی به شخصیتهای معنوی و درعینحال فعال اجتماعی بود. به همین جهت در مسیر زندگی، از افراد گرانقدری نظیر آیتاللهالعظمی بروجردی تأثیر پذیرفت و در آشنایی با ایشان بود که به اهمیت بیشازپیش تعلیموتربیت در سنین کودکی و نوجوانی پی برد.
رابطۀ نزدیک علامه کرباسچیان با نهاد مرجعیت زمینهساز موفقیتهای وی در ادوار مختلف زندگیاش گردید، چراکه این موهبت باعث شد در میان محافل و نیروهای مذهبی نفوذ کلام فوقالعادهای به دست آورد.
خصلت معلمی و دغدغهمندیای که در او موج می زد، موجب شده بود هرجا که ازنظر علم و آگاهی، خلائی احساس می کرد، حساس شود و آن خلأ را پر کند. به همین جهت، با هدایت آیتالله به اصلاح رسالۀ توضیحالمسائل پرداخت تا تبدیل به رسالهای آسانفهم برای استفادۀ مردم شود.
بازنویسی و تدوین رساله هرچند بسیار موفق بود، برای خود علامه پایان کار نبود و او را راضی نساخت. او باز در اندیشۀ دیگری بود. باتوجهبه موقعیت ممتاز علامه در قم، مهاجرت وی به تهران تا حدودی تعجبآور به نظر میرسید. تنها جواب قانعکنندهای که برای آن میتوان یافت آن است که تعلیموتربیت دانشآموزان مطابق تعالیم دینی، آنهم در آن روزگار، چنان در اندیشه و روح او اولویت یافته بود که باعث پشتپازدن به همۀ موقعیتهای علمی گردید. خود وی می گوید: «بعد از اینکه به تهران بازگشتم، متوجه شدم درد دوا نشد، برای اینکه اگر افراد معتقدی نداشته باشیم که دنبال احکام بروند، نوشتن رساله نتیجهای ندارد. حال چه باید کرد؟»
دبیرستان علوی با مؤسسی صادق، استوار و مجتهد و نیز مدیری دانشور و دلسوز یعنی رضا روزبه و معلمانی ازنظر علمی مایهور و متدین، با کمکهای مالی بیدریغ بازاریان و پشتیبانی خانوادههای مذهبی، در سال ۱۳۳۵ با پذیرش دانشآموزان شروع به کار کرد.
نام رضا روزبه با مدرسۀ توفیق و مؤسس آن علیاکبر توفیق پیوندی ناگسستنی دارد. روزبه هم در دبستان توفیق درس خوانده بود، هم آنجا آموزگاری کرده بود و هم مدیریتش را به عهده داشت. او بهموازات تحصیلات رسمی، در حوزه نیز تحصیل کرده بود. کارنامۀ وی در طی حدود پانزده سال خدمت در زنجان بسیار درخشان بود، بهطوریکه بر سر زبان ها بود: «اگر شما در زنجان آدم دیدید، بدانید حتماً شاگرد آقای روزبه بوده است، وگرنه نه».
روزبه در تهران به تحصیل رشتۀ فیزیک پرداخت و تا مقطع کارشناسی ارشد پیش رفت. در دورۀ کارشناسی با راهنمایی استاد خویش دروس روانشناسی و تعلیموتربیت را نیز مطالعه کرد. در آن روزگار، آگاهانه این رشتۀ تحصیلی را انتخاب کرد تا بهتر بتواند مدعیان مادیگری را به چالش بکشد.
گویا تقدیر چنین بود که در آستانۀ تأسیس مدرسۀ علوی، رضا روزبه بر سر راه علامه کرباسچیان قرار گیرد. البته علامه و روزبه از سالها قبل در جریان سفری که علامه به زنجان داشتند و از مدرسۀ توفیق بازدیدی کرده بودند، آشنایی داشتند.
بهاینترتیب علامه کرباسچیان توانست از حضور مدیری که هم در آموزش، هم در مدیریت و هم در تحصیلات حوزوی و دانشگاهی بیست سال سابقۀ درخشان داشت، برای هدایت هرچه بهتر مدرسۀ علوی بهره ببرد.
روزبه از زمان تاسیس دبیرستان علوی تا زمان فوتش در سال ۱۳۵۲، بیوقفه در خدمت این مرکز آموزشی بود و بهجرئت میتوان گفت تمام اوقات پرارزش خود را صرف آن و دانشآموزانش نمود. با حضور او، در طی چند سال دبیرستان علوی به مدرسه ای کارآمد و موفق تبدیل شد و در ردیف دبیرستان البرز قرار گرفت که چندین دهه سابقه و امکانات فراوان داشت. مضافاً بر اینکه بهلحاظ اخلاقی و دینی نسبتبه مدارسی مانند البرز ممتاز بود، تا آنجا که دکتر مجتهدی، رئیس دبیرستان البرز به شخصی که از او پرسیده بود فرزندش را به کدام دبیرستان بسپارد، گفته بود: «اگر علم میخواهی، مدرسۀ ما و اگر علم و دین میخواهی، مدرسۀ علوی.»
علامه کرباسچیان چند سال پس از تأسیس دبیرستان علوی و موفقیتهایی که بهدنبال آن به دست آمد، به کوششهای خود ادامه داد و بعد از این مدرسه، مدرسۀ راهنمایی نیکان را نیز بنیاد نهاد. بهاینترتیب الگوی تأسیس و مدیریت دبیرستان علوی در جامعۀ ایران تأثیری انکارناپذیر به جا نهاد و در تعلیموتربیت این سرزمین راهگشا شد. شاگردان و مریدان علامه نیز با تأسیس مدارس و مراکز آموزشی دیگر راهش را ادامه داده و به علایق و حساسیتهای او تا حد بسیاری پایبند ماندند. (Document (65), Pos. 1-18)