از نگاه یاران | تیزر قسمت نهم | مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید علیاکبر حسینی
از نگاه یاران | قسمت نهم: مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سید علیاکبر حسینی
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا طلب رحمت و مغفرت میكنیم برای روح بلند مرحوم علامه كرباسچیان كه بنیان گذار مدارس علوی بودند و بنده هم این توفیق را داشتم كه از سالهای نخستین در خدمت ایشان باشم. در طول مصاحبت با ایشان مسایل مختلفی را دیدیم.
یك خاطره كه نشان دهنده ی بزرگواری و تواضع ایشان است به یاد دارم كه عرض میكنم. در دبستان معلمی بود كه سیگار میكشید. آقای علامه یك روز آمدند دیدند او مشغول سیگار كشیدن است. در یك محیط تربیتی سیگار كشیدن شایسته نیست. ایشان ناراحت شدند و با او تند صحبت كردند. او هم ناراحت شد و فردا نیامد. حضرت آقای علامه سؤال كردند: آیا این معلم سخن مرا پذیرفت و سیگار را كنار گذاشت یا نه ؟ گفتم: اوقاتش تلخ شد و قهر كرد و مدرسه نیامد. ایشان فرمودند: برویم منزلش. عصر با ایشان به منزل او رفتیم. آقا در زدند. این نكته خیلی جالب و ظریف است. تا او در را باز كرد و چشمش به ما افتاد، حضرت آقای علامه آغوش گشودند و او را بغل كردند و گفتند: یا محسن قد اتاك المسیء ( یعنی ای خدای نیكو كار همانا بندهی بدكار به پیشگاه تو آمده است.) چون نام او محسن بود. رفتیم داخل. آقای علامه آن قدر صحبت كردند كه ناراحتی از دل او بیرون آمد و فردا به مدرسه برگشت. البته او هم سیگار را ترك كرد.
این برخورد متواضعانه كه انسان از آن چه موجب نگرانی دیگری شده عذر خواهی كند، درسی است كه ائمه علیهم السلام به ما دادهاند. امیدوارم خدای متعال روح ایشان را با اولیای خودش محشور بفرماید و بر درجات ایشان بیفزاید و باقیات صالحات ایشان كه مدارس علوی است به صلاح و سداد باشد و مومنین خدمتگزار برای جامعهی اسلامی تربیت كند.
یكی از مهمترین ویژگیهای ایشان جدیت در عمل بود. ایشان واقعا مصداق این سخن امیرالمومنین بود كه المومن بطیء قیامه، سریع اذا قام. مومن با اندیشه و تفكر برای كاری برمیخیزد و زمینه و ابعاد كار را بررسی مینماید ولی هنگامی كه برخاست، سریع و جدی عمل میكند. ایشان واقعا این طور بود. وقتی به كاری تصمیم میگرفت، این تصمیم را با تمام قوت و همت پیش میبرد و به مرحلهی عمل میرساند.
یادم هست در ساختمان دبستان علوی شماره ۲ ایشان اهتمام زیادی داشتند و الآن با این كه حدود سی سال از ساختن آن میگذرد، ساختمان از نظر نقشه و تجهیزات به روز است و كهنه نشده است. در نقشهی مسجد مدرسه جهت قبله مراعات نشده بود. در جلسهای مهندس میگفت: خب صفوف را به طرف قبله تشكیل بدهند ! ایشان با همان لحن جدی خودشان فرمودند: مسجد و كج بودن ! این زیبنده نیست، به هر قیمتی شده جهت قبله را در مسجد رعایت كنید و با مراجعه به مهندس لرزاده و برخی از مهندسین دیگر این عیب برطرف شد و الآن مسجد درست رو به قبله است. ایشان در همهی كارها همین گونه دقت داشتند و سعی ایشان بر این بود كه كار را به بهترین وجه انجام بدهند. خداوند بر علو درجاتشان بیفزاید.
ایشان برای اولیا سخنرانی میفرمودند و با اشعاری كه مخصوصا از مولوی حفظ بودند، جلسات طراوت و جذابیت دیگری پیدا میكرد.
همت ایشان این بود كه سطح تعلیم و تربیت اسلامی در یك بلندای شكوهمندی قرار بگیرد و بهترین آزمایشگاه و بهترین كارگاه و بهترین معلم برای بچه مسلمانها فراهم شود تا در عین این كه دینشان را یاد میگیرند و نمازخوان و مؤمن بار میآیند، از نظر درسی و علمی در سطح بالایی باشند. اما در عین حال خودشان با حداقل امكانات زندگی میكردند و به دوستان سفارش میكردند كه در زندگی زاهدانه زندگی كنند و به تجملات مبتلا نشوند چون اگر به تجملات مبتلا شدند، از كار باز میمانند. این سخن امیرالمومنین علیهالسلام است كه میفرمایند: وانما ارادوا الزهد فی الدنیا لتفرغ قلوبهم للاخرة. مومنین در دنیا زاهدانه زندگی میكنند تا دلشان برای آخرت و ارزشهای الهی فارغ و آسوده باشد و بتوانند بدون دغدغه و گرفتاری تعلقات مادی به آن بپردازند.
ایشان این حدیث را زیاد میخواندند كه البطالة ام العیوب (بیكاری باعث همهی مفاسد است) و برای آن كه بچهها در تابستان بیكار نباشند، طرح اردو را تدبیر كردند. بچهها میآمدند شنا میكردند و كلاسها و كارگاههای مختلف داشتند و دو ماه تابستان در هوای خوب به تفریح و بازی و نماز میپرداختند.
ایشان وقتی تشخیص میدادند معلمی به كار میآید و میتواند خدمت كند، سعیشان بر این بود كه دغدغههای زندگی نداشته باشد. حتی برای او خانه و امكانات زندگی تهیه میكردند كه او با فراغ بال به تعلیم و تربیت بپردازد. وقتی مبلغ زیادی را برای تهیهی خانه به یكی از معلمین مرحمت میكردند، این شعر را میخواندند:
چه گونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
كه خدمتی به سزا برنیامد از دستم
یعنی آن خدمت به سزا را در قبال تعلیم و تربیت كوچك میشمردند. آری روحهای بلند خدمتهای بزرگ را هم كوچك میشمرد.
یكی از اقدامات خیلی خوب ایشان مراجعه به حضرت علامه طباطبایی صاحب تفسیر گران قدر المیزان بود كه تقاضا كردند ایشان یك دوره اصول عقاید و معارف دین را برای شاگردان دبیرستان مرقوم بدارند. من یادم هست كه در خدمت ایشان و آقای روزبه رحمت الله علیه میرفتیم دركه و در محضر علامه طباطبایی مینشستیم و حضرت ایشان آن چه را كه نگاشته بودند، قرائت میكردند و حاضرین نظرات تكمیلی خودشان را میگفتند. آن متن نهایی شد و در شش جلد به چاپ رسید و بعدها به نام آموزش دین در دو جلد تجدید چاپ گردید.
مرحوم علامه کرباسچیان تكیه كلامشان بعضی از آیات و روایات بود و با تاكید بر آنها از شیوهی تكرار در تعمیق معنا استفاده میكردند و این روشی است كه قرآن كریم هم بر این روش استوار است.
ایشان این آیه را در ترغیب افراد به خدمت به دین و نگاه داشتن سنگر دین زیاد میخواندند كه: اذا لقیتم الذین كفروا زحفا فلا تولوهم الادبار هنگامی كه دیدید كافران با هجوم و یك پارچه حمله میكنند، شما پشت نكرده و میدان را خالی نكنید.
اعتقاد ایشان این بود كه كم خوب بهتر از زیاد نامطلوب است و بیشتر روی كیفیت كار میاندیشیدند و میگفتند: ما مسلمانها ضربهی توسعه ی تشكیلات و رفتن دنبال كمیت را میخوریم. یعنی برای رشد كمیت، كیفیت را از دست میدهیم. در صورتی كه ما باید به كیفیت بپردازیم و لذا در طول عمر شریفشان هر چه افراد برای گسترش كار اصرار میكردند، ایشان كمتر میپذیرفتند و معتقد بودند یك مدرسهی نمونه بهتر از دهها مدرسهی معمولی است.
والسلام علیكم و رحمة الله بركاته