بعضى پدرومادرها با بچهها از راه محبت وارد شدهاند. بچهها هم بهقدرى آنان را دوست دارند که مثلاً موقع استراحتِ پدر، طوری رفتار میکنند که ایشان بههیچوجه بیدار نشود؛ برعکس، پدرانى که این تدبیر را به کار نبردهاند، با سروصدا و جاروجنجالِ بچهها مواجه میشوند. گاهى هم چوب برمىدارند و دنبال بچهها مىدوند و نعره مىزنند، و البته کمترین نتیجهاى هم نمىگیرند.
باید از حالا با بچهها دوست و رفیق شوید و مَحرم اسرارشان باشید و به درد آنان برسید. وضعیت امروز غیر از روزگارى است که شما در سن آنان بودید. اگر بهنحو صحیح ارشادشان نکنید، محیط بهنحو غلط بر آنها اثر خواهد گذاشت. هنوز مردم خیال مىکنند نصیحت در جوانهایشان اثر دارد. نفهمیدهاند که راه نجاتشان رفاقت است، نه نصیحت.
شما مىگویید: «من که خیر او را مىخواهم؛ پس چرا نمىفهمد؟!» جوابش همین است که «نمىفهمد». مطلب شما «عقلى» است، اما او یکپارچه «احساس» است