سخنرانی حجة الاسلام محسن علی اكبریان درباره‌‌‌‌ی روش فعال درس اخلاق استاد علامه در همایش بازشناسی درس اخلاق استاد

تاریخ ایجاد: ۱۴۰۱/۶/۲

تعداد بازدید:۱


بسم الله الرحمن الرحیم 

  

پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: انی بعثت لاتمم مكارم الاخلاق. این فرمایشی است كه بارها و بارها از زبان جناب آقای علامه شنیده بودیم. وقتی هدف بعثت وجود مقدس پیغمبر اكرم مكارم اخلاق است، جا دارد از خودمان سؤال كنیم كه ما برای این هدف مهم چه كرده ایم؟ ما كه معتقدیم وجود مقدس پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم الگوی ماست، آیا در این راستا وظیفه ای داریم یا نداریم؟ در این باب تلاشی نیاز هست یا نه؟ 

نكته‌‌‌‌ای را آقای علامه روی آن حساس بودند و آن این بود كه كسی كه بخواهد درباره‌‌‌‌ی اخلاق صحبتی بكند و تأثیری بگذارد، اولین قدمش این است كه روی خودش كار كند. این روایت را زیاد می‌‌‌‌خواندند كه من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره هر كس خود را پیشوای دیگران قرار دهد، باید اول از خودش شروع كند. می‌‌‌‌خواهد به دیگران یاد بدهد اول از خودش شروع كند. بنده به عنوان یك پدر یا به عنوان یك معلم، وقتی بخواهم تأثیری روی دیگران بگذارم، اول باید روی خودم تأثیر بگذارم. بعد حضرت 

می‌‌‌‌فرمایند: و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم كسی كه به خود چیز یاد می-دهد و خود را تربیت می‌‌‌‌كند، بیشتر سزاوار است كه به او دست مریزاد بگویند تا كسی كه فقط به دیگران چیز 

می‌‌‌‌آموزد و آن‌‌‌‌ها را تربیت می‌‌‌‌كند! 

پس مهم‌‌‌‌ترین وظیفه‌‌‌‌ نسبت به خودمان و نسبت به دیگران این است كه خودمان را باید عوض كنیم. ایشان بارها این آیه را سر كلاس برای ما می‌‌‌‌خواندند وأتوا البیوت من ابوابها هر كاری را از راهش وارد شوید. راه تأثیر گزاری این است كه اول خودت را عوض بكنی. ما در راستای این هدف بلند چقدر برنامه ریزی  داشته‌‌‌‌ایم؟ و در راه اعتلای اخلاق چه قدر برنامه ریزی كرده‌‌‌‌ایم؟ هر كس به فراخور وظیفه و امكانات خودش. ایشان می‌‌‌‌فرمودند: از بنده می‌‌‌‌خواستند بیایید فلان جا سخنرانی كنید؛ به ایشان می‌‌‌‌گفتم من شب باید بنشینم در خانه و برای فردا فكر كنم، که سر كلاس چه بگویم كه بچه‌‌‌‌ها بخندند و حرفم اثر بكند؟ چه جوری بگویم؟ با چه مثالی بگویم؟ یعنی تدریس اخلاق برنامه ریزی لازم دارد و طرح درس می‌‌‌‌خواهد. ما برای اهدافمان هر چه مهم‌‌‌‌تر باشند، خیز بیشتری باید برداریم و برنامه ریزی قوی‌‌‌‌تر و محكم‌‌‌‌تری داشته باشیم. آیا ما برای آموزش مطالب دینی و اخلاقی این كار را می‌‌‌‌كنیم؟ برای این كار چه قدر سرمایه گزاری كرده‌‌‌‌ایم؟ 

پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی می‌‌‌‌خواستند دین اسلام را تبلیغ كنند، در همان گام اول مردم را با یك سؤال مواجه كردند كه ای مردم! اگر من به شما بگویم پشت این كوه دشمنی به سوی شما می‌‌‌‌آید، باور می‌‌‌‌كنید یا نه؟ همه گفتند: بله. هر چند در مواقعی حضرت بالای منبر برای مردم صحبت می‌‌‌‌كردند، ولی در مواقعی هم اذهان مخاطبین را درگیر مطلب می‌‌‌‌كردند و به تعبیر امروزی از روش فعال‌‌‌‌ استفاده می‌‌‌‌كردند. مثلا از اصحابشان سؤال می‌‌‌‌كردند شجاع‌‌‌‌ترین مردم كیست؟ یا بهترین چیز برای یك زن مسلمان چیست؟ یا گاهی فعالیتی را تدارك می‌‌‌‌دیدند مثلاَ یك بار در صحرا دستور دادند هیزم جمع كنید. اصحاب ‌‌‌‌گفتند: این جا هیزمی نیست! حضرت فرمودند: حالا بگردید. اصحاب هر یك از طرفی رفتند و هیزم‌‌‌‌هایی آوردند. مقدار زیادی جمع شد. حضرت نكته‌‌‌‌ی اخلاقی را كه می‌‌‌‌خواستند بگویند، فرمودند: گناهان كوچك ابتدا به چشم نمی‌‌‌‌آیند ولی وقتی جمع شوند، زیاد می‌‌‌‌شود. خلاصه ایشان در آموزش دین طرح و برنامه داشتند. 

مرحوم آقای علامه هم از این روش‌‌‌‌ها استفاده می‌‌‌‌كردند. اگر اشکالی را در كسی می‌‌‌‌دیدند، با یك طرح مخصوص، چند ماه بعد به او منتقل می‌‌‌‌كردند. یا فکر می‌‌‌‌کردند اگر فلانی این اشتباه را كرده، چه طور 

می‌‌‌‌شود به او گفت كه بهتر بفهمد. در كلاس‌‌‌‌های اخلاق اذهان بچه‌‌‌‌ها را در گیر می‌‌‌‌كردند. مثلا گاهی یك سؤال 

می‌‌‌‌كردند برای این كه ذهن‌‌‌‌ها فعال شود. ما عموما از راه سخنرانی یا خطابه مطالب را به بچه‌‌‌‌ها منتقل 

می‌‌‌‌كنیم. ما می‌‌‌‌گوییم، شاگردانمان می‌‌‌‌شنوند. من می‌‌‌‌گویم، پسرم می‌‌‌‌شنود. ذهن مخاطبین ما كی باید فعال بشود؟ كی باید پردازش بكند؟ هرچند خطابه در جای خودش بی‌‌‌‌تأثیر نیست اما در جاهایی كه می‌‌‌‌شود ذهن مخاطب را درگیر و فعال كرد، اگر نكنیم، ذهن او انفعالی بار می‌‌‌‌آید. و این روش یك پیام نهفته دارد و آن این كه تو هیچ وقت فكر نكن، من برای تو فكر می‌‌‌‌كنم، تو بپذیر. چنین مخاطبی در مقابل تهاجم فرهنگی پذیراتر است و برای این كه هر كسی هر چیزی بخواهد به او منتقل بكند آماده‌‌‌‌تر است. در حالی كه روش فعال برای مخاطبین بسیار مؤثرتر و جذاب‌‌‌‌تر است. اگر مخاطبین خودشان مسائل را تجزیه و تحلیل بكنند، خیلی عمیق‌‌‌‌تر می‌‌‌‌فهمند. 

جناب آقای عدالتی در سال 1351 همت كردند درس‌‌‌‌های اخلاق آقای علامه را در شش پایه‌‌‌‌ی دبیرستان در طول سال ضبط كردند. بعد این‌‌‌‌ها پیاده شد. مطالعه‌‌‌‌ی این درس‌‌‌‌ها نشان می‌‌‌‌دهد كه ایشان از قبل برنامه را چیده بودند كه در كلاس اول چه بگویند، كلاس دوم چه بگویند و... یعنی قبلا در موردش فكر كرده بودند. شروع كلاس‌‌‌‌های ایشان معمولا با شادابی خاصی بود. یك نكته‌‌‌‌ی خنده داری كه بچه‌‌‌‌ها بخندند می‌‌‌‌گفتند و از همان دقایق اول بحث را شروع می‌‌‌‌كردند. در جلساتی هم كه دوستان خدمت ایشان می رسیدند، ایشان دقیقه‌‌‌‌ای را از دست نمی‌‌‌‌دادند و به محض این‌‌‌‌كه افراد می‌‌‌‌نشستند، ایشان نوشته‌‌‌‌ای را می‌‌‌‌دادند كسی بخواند، نكته‌‌‌‌ای یا روایتی می‌‌‌‌گفتند و سؤالی مطرح می‌‌‌‌كردند. خلاصه ایشان در شکار لحظه‌‌‌‌ها استاد بودند. 

ایشان در طول كلاس نظرات بچه‌‌‌‌ها را می‌‌‌‌شنیدند ولی ارزش گذاری نمی‌‌‌‌كردند. وقتی بچه‌‌‌‌ها سكوت 

می‌‌‌‌كردند، ایشان خلاصه‌‌‌‌ای از آن چه گفته شده بود می‌‌‌‌گفتند و دوباره مطلب را به بحث می‌‌‌‌گذاشتند، برای این كه ذهن بچه‌‌‌‌ها را كاملا درگیر بكنند. 

علی رغم این كه كلاس ایشان واقعا فعال بود و بچه‌‌‌‌ها نظر می‌‌‌‌دادند و صحبت می‌‌‌‌كردند، بنده یاد ندارم در شش سالی كه با ایشان كلاس داشتیم، حتی یك بار روند بحث از دست ایشان در رفته باشد یا كلاس شلوغ شده باشد. آقای علامه در خارج از كلاس هیبت خاصی داشتند ولی در كلاس چیز دیگری بودند. روی مباحث كاملا مسلط بودند كه از كجا می خواهیم شروع كنیم و به كجا می خواهیم برسیم؟ در چه قسمت‌‌‌‌هایی بچه‌‌‌‌ها می‌‌‌‌توانند فعال باشند؟ داشتن این طرح كامل که از قبل چیده بودند، مهم‌‌‌‌ترین عاملی بود كه كلاس از دست ایشان در نمی‌‌‌‌رفت و اگر كسی نكته‌‌‌‌ای می‌‌‌‌گفت كه به بحث مربوط نبود، ایشان به سرعت مطلب را بر 

می گرداند سر جایی كه باید بحث ادامه پیدا بكند.




نظر

«در زیر آسمان هیچ کاری به عظمت انسان‌سازی نیست»

علامه کرباسچیان
شبکه های اجتماعی
رایانامه و تلفن موسسه

info@allamehkarbaschian.ir - ۰۲۱۲۲۶۴۳۹۲۸

All content by Allameh is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License. Based on a work at Allameh Institute