نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به دانشآموزان 1 جلسه 29»
الان در خانهها غیبت نقل مجلس شده. اگر در اتاقى دیدید غیبت مىکنند، منع کنید. ممکن است بگویند: «این شیخبازىها را کنار بگذار.» اعتنا نکنید. اگر در مجلس غیبت باشید و ساکت بمانید، مثل این است که خودتان غیبت کنید، چون آن مجلس، مجلس معصیت است و توقف در آنجا گناه است. اگر شاگردى از معلمش ناراحت بود و غیبت کرد، منعش کنید و الا مسئولید. به او بگویید:...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به دانشآموزان 1 جلسه 28»
گفت من تیغ از پى حق مىزنم مالک روحم نه مملوک تنم آقایان، چند نفر را سراغ دارید که مالک روح باشند؟ وقتى فحشش مىدهند قرمز مىشود، سبز مىشود، آبى مىشود، بنفش مىشود، گلى مىشود، خوابش نمىبرد: «امروز به من فحش دادند، خوابم نمىبرد.» چرا خوابت نمىبرد؟ فحش دادند یعنی چه؟ فحش ندادند یعنی چه؟ اصلاً ممکن است یک نفر آدم تحتتأثیر اینچیزها قرار بگیرد؟
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 78»
سعی کنید قوای شما پخش نشود و متمرکز باشد در علم، اما علم نه برای اینکه بگویند: «آقا دکتر است»؛ این یک ذره نمیارزد. بگویند یا نگویند چه فرقی میکند؟ فرض کنید تمام مردم کرۀ زمین هر روز صبح بیایند پای شما را ببوسند و بروند، یا تمام آنها به شما فحش بدهند؛ چه فرقی میکند؟ این شاید الان برای شما سنگین باشد، ولی واقعاً چه فرقی دارد؟ این...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به دانشآموزان 1 جلسه 27»
اگر مىبینید عدهاى از عملکردن به دستورهاى دین عاجزند، براى این است که عمر ابد را باور ندارند، یعنى قبول ندارند که تا خدا خدایى مىکند زندهاند. مىگوید: «مگر چقدر در دنیا هستیم؟ بیست سال یا سی سال، بعد هم خاک مىشویم. پس در این مدت کوتاه باید بیشتر بخوریم، بهتر بپوشیم و کیف کنیم.» اگر به این آدم بگویید: «هزار تومان بگیر و هزار نفر را بکش»، چرا...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 77»
ملکات رذیلهای بر مردم ما حاکم است. میگویند کاریاش هم نمیشود کرد، چون همه اینطورند. خب اگر همه اینطورند، چرا حضرت ابراهیم(ع) یکتنه در مقابل مردم زمان خود ایستاد؟ اگر تمام مردم بگویند: «ما از فلانی بدمان میآید، مگر اینکه بند انگشتش را ببرد»، هیچ عاقلی قبول میکند انگشتش را ببرد؟ اما قلب و کبد و کلیه و قبر و قیامت و امام زمان(عج) را میگذاریم زیر پا.
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 77»
در عالَمِ بعد به بنده میگویند: «تو طبقۀ پنجم بودی و این بچه خودش را انداخت و تو او را نگرفتی. پس خونش گردن توست.» همه هم میگویند: «علامه او را کشت.» میگویم: «من که هلش ندادم» و پاسخ میدهند: «تو که میتوانستی نگهش داری، چرا نگهش نداشتی؟» ما میتوانستیم قدری به خودمان فشار بیاوریم تا بچه ببیند برای او فداکاری میکنیم و فردا او هم همانطور شود. آقایان...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 77»
مجلۀ میراث جاویدان داستان زیر را از دکتر محقق بهنقل از عمویشان آورده است. داستان را آیتالله بروجردی تعریف کردهاند: روزگاری که در اصفهان درس میخواندم، پدرم ماهی سه تومان بهحوالۀ یکی از بازرگانان ثروتمند آن شهر برایم میفرستاد. من چون پیشازظهر و بعدازظهر به درس و بحث مشغول بودم، اول ظهرِ هر ماه برای گرفتن پول نزد آن حاجی میرفتم و میدیدم وی کاسۀ گلینی پر از دوغ...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 77»
اگر روح انسان بزرگ شود، حرف مردم در نظر او باد هوا میشود و آزاد، آسوده و راحت زندگی میکند. آنوقت حاضر است از مهمان با یک چای کمرنگ و میوههای کوچک پذیرایی کند. مردمْ دنیا و آخرت ما را نابود میکنند. لا اله الا الله. چه خاکی بر سر کنیم؟ شما چند وصله به لباستان بزنید، اگر کسی جواب سلام شما را داد! خلقم اگر آشنای خود میخواهند...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به آموزگاران 77»
کسی در آلمان به زنش گفته بود: «غذا را حاضر کن، من بروم چکاپ و بیایم.» رفته بود بیمارستان و به او گفته بودند: «همین الان باید عمل کنی وگرنه میمیری.» عمل کردند و اتفاقاً مرد. جنازهاش را آوردند تهران دفن کردند و همۀ ثروتش را هم دولت توقیف کرد. نکند یک درجۀ ضعیفترش ما باشیم! این شخص ده سال پیش آمده بود منزل ما و با ژست خاصی...
نمایه «بیاعتنایی به دیدگاههای مردم»، در «به دانشآموزان 1 جلسه 25»
گاهى دیده شده است که کسى به شما سلام مىکند و نظرش آلوده است. اگر این مطلب را درک کردید، باید از او فاصله بگیرید. آیا اگر پسرعموى شما گفت: «این کاسۀ زهر را بخور وگرنه من ناراحت مىشوم»، شما زهر را مىخورید؟ البته او میل دارد که شما را هم بهصورت خودش درآورد. سوختهخرمن همه را سوختهخرمن خواهد. شما هم باید مواظب خودتان باشید. باید رفیق خیلى عالى...
صفحه: