بسم الله الرحمن الرحیم
فرزند عزیزم
موضوعِ سخن پرظرفیتى بود. عرض شد که بالاترین نعمت الهی پرظرفیتبودن است. آرى، این سرمایهای است که آدمى را به جمیع کمالات معنوى مىرساند. آیا امکان دارد کسى که گرفتار شتابزدگى است و متانت روحى ندارد در مسائل علمى به جایى برسد؟
در هر قرن، شاید فقط یکىدو نفر صاحبنظر پیدا شوند که وقتى شرححالشان را مطالعه میکنیم، مىبینیم داراى روحى بزرگ بودهاند و حوادث در ایشان اثر نمىکرده است. کسى که با کوچکترین حادثهای از جا بهدر مىرود چگونه مىتواند در موضوعی علمى تعمق کند و نظر جدیدى ابراز نماید؟
آب هش را میکِشد هر بیخِ خار
آب هوشت چون رسد سوى ثِمار؟
دنیا دارِ حوادث است و هر روز حادثهای رخ میدهد. آیا مىتوان منکر این شد؟ اگر ما بر حوادث حاکم نباشیم و محکوم آنها گردیم، چگونه ممکن است قوایمان متمرکز شود؟ آیا بدون تمرکزِ قوا مىشود در موضوعى صاحبنظر شد؟ آرى، ممکن است کتابها را حفظ کنیم و نمره هم بگیریم و دکتریاى هم به دست آوریم و موقعیت ما ازنظر مادى خیلى خوب شود؛ ولى آیا هدف همین است؟
عینالقضات همدانى در یکى از نامههایش مىنویسد: «دریغا که مردم در بند آن نیستند که چیزى بدانند، بلکه در بند آناند که خلق در ایشان اعتقاد کنند که عالماند!»
عزیزم، از این ساعت، پرظرفیتى را تمرین کن؛ یعنى حوادث را به مسخره بگیر وگرنه تو را به بازیچه خواهند گرفت و روزى که از این دنیا مىروى، دست خالى خواهى بود. امیرالمؤمنین(ع) نمىفرماید که مردانِ حق معلومات زیاد دارند، بلکه مىفرماید: «أوسَعُ شَیْءٍ صَدْراً و أذَلُّ شَیْءٍ نَفْساً»؛ (سینۀ مؤمن از هرچیز فراختر و نفْسش از هرچیز پستتر است). ناراحتىهاى قرن ما بهواسطۀ نداشتن همین یک صفت است. خدا کند این حال در شما به وجود بیاید، که اگر اینطور شود، دیگر از همۀ نگرانىها تا آخر عمر آسوده خواهید شد.
دریاى فراوان نشود تیره به سیل
عارف که برنجد تُنُکآب است هنوز
خواندن کتابها آسان است؛ ولى تغییرِ یکى از صفات نفس مشکل است. اگر شرححال بزرگان را ملاحظه کرده باشى، همین یک صفت جلبنظر مىکند وگرنه کتابنوشتن و تدریس و اینگونه اعمال نباید کسى را در نظر ما بزرگ جلوه دهد. «اَلْهُدى مِنَ اللَّهِ کَثیرٌ وَ لایُبْصِرُهُ إلّا بَصیرٌ و لایَعمَلُ بِهِ إلّا یَسیر»؛(هدایت الهی فراوان است، ولى فقط مردان بابصیرت آن را مىیابند و تنها افراد اندکى به آن عمل مىکنند).
یکى از مطالبى که در این موضوع به تو کمک مىکند این است که بدانى در دنیا هیچکس از حملۀ ناملایمات و حوادث مصون نیست و امکان ندارد بشر در دنیا گرفتار ناملایمات نشود.
فغان که با همهکس نرد کینه باخت فلک
کسی نبود که دستى از این دغا ببرد
بااینهمه، کسى که تسلیم حق است نهتنها تحتتأثیر قرار نمىگیرد، بلکه آن ناملایمات را با کمال شادى مىپذیرد.
گر موج خیز حادثه سر بر فلک زند
عارف به آب تر نکند رختوپَخت خویش
راستى، اگر این معانى و اشعار بلند نبود، چطور مىتوانستیم زندگى کنیم؟
خدا نگهدارت باد